حضور قلب در عبادتيكى از مهمترين آداب قلبي كه شايد بسياري از آداب، مقدّمه آن باشد و عبادت بدون آن روح ندارد و كليد قفل كمالات و دروازه سعادت ها است و در احاديث شريفه كمتر چيزى اين قدر ياد شده و به كمتر ادبى اين قدر اهمّيّت داده شده، "حضور قلب" است. ۱ - عبادت كاملعبادات و مناسك و اذكار در وقتى نتيجه كامل دارد كه در قلب قرار گيرد و باطنِ ذات انسان با آن مخلوط شود و دل انسان صورت عبوديّت به خود گيرد و از خودسرى و سركشى بيرون آيد. و از اسرار و فوائد عبادات يكى آن است كه اراده نفس قوى شود و نفس بر طبيعت چيره شود و قواى طبيعت تحت قدرت و سلطنت نفس گردد و اراده نفس ملكوتى در مُلك بدن نفوذ كند، بطورى كه قوا چون ملائكة اللّه نسبت به حق تعالى شوند كه «لحظه اي عصيان آن نكنند، و عمل كنند به آنچه فرمان براى آنها صادر مي شود.» و اگر قلب در وقت عبادت نباشد، عبادت او حقيقت پيدا نكند و شبيه بازى است. و البته چنين عبادتى را در نفس به هيچ وجه تأثيرى نيست و عبادت از صورت و ظاهر به باطن و ملكوت بالا نمي رود - چنانچه به اين معنى در اخبار اشاره شده - و قواى نفس با چنين عبادتى تسليم نفس نشوند و سلطنت نفس بر آنها بروز نكند و همينطور قواى ظاهره و باطنه تسليم اراده اللّه نگردد و مملكت در تحت كبرياى حق سر تسليم فرود نمي آورد، چنانچه پر واضح است. و از اين جهت است كه مىبينيد در ما پس از چهل - پنجاه سال عبادت اثرى حاصل نشده، بلكه روز به روز بر ظلمت قلب و گناهان افزوده مىشود و آن به آن اشتياق ما به طبيعت و اطاعت ما از هواهاى نفسانيّه و وساوس شيطانيّه افزون گردد. اينها نيست جز آن كه عبادات ما بى مغز و شرايط باطنه و آداب قلبيّه آن به عمل نمىآيد، و الا به نصّ آيه مباركه كتاب الهى: «نماز نهى از فحشاء و منكرمىنمايد.»و البته اين نهى، ظاهرى نيست، لا بدّ بايد در دل چراغى روشن شود و در باطن نورى فروزان شود كه انسان را هدايت به عالم غيب كند و انگيزه اي الهى پيدا شود كه انسان را از عصيان و نافرمانى باز دارد. الان وقت آن است كه بعضي از روايات ائمه عليهم السلام در مورد حضور قلب را ذكر كنيم: از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله روايت است كه «عبادت كن خداى تعالى را چنانچه گويا او را مىبينى، و اگر تو او را نمىبينى او تو را مىبيند.»«» از اين حديث شريف استفاده دو مرتبه از مراتب حضور قلب مىشود: يكى، آنكه سالك چنان به خداوند و عظمت او تفكر كند كه همه روزنه هاي قلبش از ديگر موجودات بسته شده و چشم بصيرت به جمال پاك ذى الجلال گشوده گرديده و جز او چيزى مشاهده نكند.خلاصه، مشغول كاري كه دارد انجام مي دهد باشد و توجه به جايي نداشته باشد. و در مرتبه بعد، كه پايين تر از اين مقام است، آن است كه خود را حاضر در محضر خداوند ببيند و ادب آن را رعايت كند. جناب رسول اكرم فرمايد: «اگر مىتوانى از اهل مقام اوّل باشى عبادت خدا را آن طور بجا آور، و الا از اين معنا غافل مباش كه تو در محضر خداوندي.» و البته محضر حق را ادبى است كه غفلت از آن از مقام عبوديت دور است. و اشاره به اين فرموده است. در حديثى كه جناب أبو حمزه ثمالى رضى اللّه عنه نقل مىكند، مىگويد: «ديدم حضرت على بن الحسين سلام اللّه عليهما را كه نماز مىخواند. عباى آن حضرت از دوشش افتاد. آن را درست نكردند تا آن كه از نماز فارغ شد. سؤال كردم از سببش، فرمود: واى بر تو، آيا مىدانى در خدمت كى بودم؟» و نيز از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله منقول است كه «دو نفر از امّت من به نماز مىايستند در صورتى كه ركوع و سجودشان يكى است و حال آن كه تفاوت نماز خواندنشان مثل زمين و آسمان است.» و فرمودند: «آيا نمىترسد كسى كه صورت خود را در نماز بر مىگرداند صورت او چون صورت الاغ شود». و فرمودند: «كسى كه دو ركعت نماز بجا آورد و در آن به چيزى از دنيا متوجّه نشود، خداى تعالى گناهان او را مىآمرزد.». و فرمودند: «بعضى از نمازها قبول مىشود ولي گاهي نصفش يا يك سوم يا يك چهارم يا يك پنجم - تا يك دهم!. و بعضى از نمازها مثل لباسي كهنه پيچيده مىشود و به روى صاحبش زده مىشود. و از نماز تو مال تو نيست مگر آن كه در آن توجه و حضور قلب داشته اي». و حضرت باقر عليه السلام فرمودند: «رسول خدا فرمود: وقتى بنده مؤمن به نماز بايستد خداى تعالى نظر به سوى او كند - يا فرمودند خداى تعالى اقبال به او كند – تا وقتي كه خودش توجهش را از دست مي دهد. و رحمت از بالاى سرش سايه بر او افكند و ملائكه فرو گيرند اطراف و جوانب او را تا افق آسمان و خداى تعالى ملكى را موكّل او كند كه بايستد بالاى سر او و بگويد: اى نمازگزار، اگر بدانى چه كسي به تو توجه دارد و با چه كسي مناجات مىكنى، توجّه به جايى نمىكردي و از موضعت جدا نمىشدي هرگز.» و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه «جمع نمىشود اشتياق و ترس در دلى، مگر آن كه بهشت بر او واجب شود. پس وقتى نماز مىخوانى، حضور قلب داشته باش به خداى عزّ و جلّ، زيرا كه نيست بنده مؤمنى كه اقبال كند به قلبش به خداى تعالى در نماز و دعا مگر آن كه قلوب مؤمنين را خداى تعالى به او متمايل مي كند و با دوستى آنها او را تأييد كند او را به بهشت برد.» و از حضرت باقر و صادق عليهما السلام روايتي است كه فرمودند: «نيست از براى تو از نمازت مگر آنچه را حضور قلب داشته اي در آن، پس، اگر به غلط بجا آورد تمام آن را يا غفلت از آداب آن كند، پيچيده مي شود آن و به روى صاحبش زده شود.» و از حضرت باقر العلوم عليه السلام روايت شده كه «همانا بالا مىرود از نماز بنده از براى او نصف يا ثلث يا ربع يا خمسش، پس، بالا نمىرود براى او مگر آنچه را اقبال به قلب نموده است بر آن. و ما مأمور شديم به نافله تا نقص نماز هاي واجب كامل شود». و از جناب صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «وقتى احرام بستى در نماز، به نماز توجه كن، زيرا وقتى توجه مي كني به خداوند به تو توجه مي كند و اگر از آن رو بگرداني خداوند از تو رو برمي گرداند. پس گاهى فقط يك سوم يا يك چهارم يا يك ششم از نماز بالا مىرود، به همان اندازه كه نمازگزار به نمازش توجه كرده و خداوند به غافل چيزي عطا نمىفرمايد.» و از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روايت است كه به ابى ذر فرمودند: « دو ركعت متوسّط با فكر بهتر است از ايستادن يك شب در صورتى كه قلب غافل باشد.» ۲ - در نگاه امام خمینیحضور قلب در نظر امام خمینی اقسامی دارد: ۱- حضور قلب در معبود: امام خمینی برای حضور قلب در معبود سه مرتبه را ذکر میکند: الف) حضور قلب در تجلیات افعالی. ب) حضور قلب در تجلیات اسمایی. ج) حضور قلب در تجلیات ذاتی. امام خمینی برای هر یک از این تجلیات نیز چهار مرتبه برمیشمارد: مرتبه علمی، مرتبه ایمانی، مرتبه شهودی و مرتبه فنایی، در تجلیات افعالی علمی، شخص عابد سالک از طریق برهان میداند که تمام عالم وجود، پرتویی از تجلی ذاتی الهی است و چنین انسانی در همه اوقات بهخصوص به هنگام عبادت، خود و عالم را در محضر پروردگار میبیند و اگر این عالم را با قلم عقل بر صفحه دل بنگارد و به آن ایمان پیدا کند به مرحله ایمانی میرسد تا اینکه با ریاضت و مجاهدت و تقوای کامل، بهرهای از تجلیات شهودی نصیب قلب شود تا زمانی که قلب یکسره آینه تجلیات حق و سالک به مرتبه فنا برسد. اگر سالک از این فنا به هشیاری برسد و عنایت الهی شامل او شود، به تجلیات اسمائی نایل میشود که این مرتبه به سهم خود مراتب بسیاری دارد. اگر استعداد سالک بیش از این باشد، نوبت به حضور قلب در دریافت تجلیات ذاتی میرسد که آخرین و کاملترین مرتبه از حضور قلب است و این هم به سهم خود مراتب بسیاری دارد. ۲- حضور قلب در عبادت: حضور قلب در عبادت نیز مراتبی دارد. این مسئله گاهی بهصورت اجمالی و گاهی بهصورت تفصیلی است. نخستین مرتبه آن، این است که سالک به قلب بفهماند در عبادت سرگرم ثنای معبود است و از آغاز عبادت تا فرجام آن، خود را به همین حال نگه دارد. حضور قلب تفصیلی نیز خود گاهی با قلم فکر و برهان و گاهی با قدم ایمان و اطمینان که حقایق را که با قدم برهان و عقل به آن رسیده است، به مرتبه قلب برساند. در مرتبه بعد چنین است که حقایقی را که به مرتبه قلب رسانده است با قدم شهود مشاهده کند. [۸]
خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۲۲۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۳ - پانویس
۴ - منبع• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی. |